محور اصلی اکثر مدلهای سنتی بر این اصل استوار است که هرگاه نوسان پذیری سود از طریق یک متغیر هموار کننده براساس یک مدل مورد انتظار کاهش داده شود، میتوان چنین استنباط کرد که سود هموار شده است. مشکل اصلی این مدلها طراحی یک مدل مورد انتظار است که پیچیده و ذهنی است.
ب) مدل ایمهاف
در این مدل هموارسازی سود زمانی اتفاق میافتد که علاوه بر وجود جریان هموار سود، رابطهای ضعیف بین سود و فروش وجود دارد و یا در صورت وجود جریان هموار سود، جریان ناهموار فروش مشاهده میشود.
ج) مدل ایکل
این مدل الگوی رفتار هموارسازی را طی دوره زمانی بررسی میکند. در این مدل تغییرپذیری سود با تغییرپذیری فروش مقایسه میشود. و این امر منجر به تفکیک هموارسازی مصنوعی از هموارسازی واقعی میگردد. هرگاه شاخص ایکل کوچکتر از یک باشد هموارسازی سود رخ داده است.
مدیریت سود
تلاش برای حداکثر و یا حداقل نشان دادن سود گزارشی، این جنبه از مدیریت سود را نشان میدهد که آن را از رفتار هموارسازی سود به عنوان تلاش برای کاهش نوسانات سود گزارشی متفاوت میسازد. از این جنبه از مدیریت سود در تحقیقات با نام مطالعات «مدیریت سود» یاد میشود.
در غالب تحلیلهای مدیریت سود بر استفاده مدیریت از اقلام تعهدی اختیاری تمرکز میشود. لذا تخمین اجزای اختیاری اقلام تعهدی ضروری به نظر میرسد. اقلام اختیاری تعهدی به صورت اقلامی که مدیریت بر آنها کنترل دارد و میتواند آنها را به تأخیر اندازد، حذف کند و یا ثبت و شناسایی آنها را تسریع کند؛ تعریف میشوند. از اقلام تعهدی اختیاری به عنوان شاخصی برای کشف مدیریت سود استفاده میشود. (صفری، ۱۳۸۶).
۲-۸-۸ اندازهگیری مدیریت سود
براساس تعریف مدیریت سود، مدیران سودهای گزارش شده را با هدف هماهنگ کردن با اهدافشان دستکاری میکنند. با توجه به تحقیقاتی که تاکنون انجام شده، یکی از بهترین معیارها برای نشان دادن مدیریت سود بررسی اقلام تعهدی اختیاری است. در واقع سه روش برای مدیریت سود وجود دارد. (کامیاب تیموری،۱۳۸۹)
■ مدیریت اقلام تعهدی
■ زمان بندی برای اتخاذ سیاستهای اجباری حسابداری
■ تغییرات حسابداری اختیاری
مدیریت اقلام تعهدی به تغییر برآوردها مانند برآورد عمر مفید، احتمال بازیافت طلب از بدهکاران و دیگر اقلام تعهدی پایان سال، به منظور دستکاری سود گزارش شده در جهت یک هدف مطلوب برمیگردد.
زمانبندی برای پذیرش سیاستهای اجباری حسابداری، شکل دوم مدیریت سود خصوصاً در مورد احتمال پذیرش یک سیاست جدید است.
روش سوم مدیریت سود، تغییر حسابداری از روشی به روش دیگر است( سیدی، ۱۳۸۶).
تحقیقات انجام شده نشان میدهد که روش اول یعنی مدیریت اقلام تعهدی کاربرد بیشتری داشته است البته به دلایلی نظیر وجود برخی محدودیتها برای استفاده از روشهای دیگر. برای مثال در کشورهایی که استانداردهای حسابداری تغییرات حسابداری زیادی توسط مدیران انجام میشود استفاده از روش بررسی تغییرات حسابداری اختیاری نتایج چندان درستی به بار نمیآورد. از طرف دیگر انگیزههای بساری برای مدیریت سود در مقالات عنوان شده است که بیشتر آنها روی انگیزه پاداش مدیران متمرکز شده است، این میتواند برای مدیران انگیزهای برای دستکاری سود ایجاد کند. اگرچه تا حد زیادی رویههای مناسب گزارشگری توسط هیأت استانداردهای حسابداری تجویز شدهاند، اما هنوز زمینههایی وجود دارند که به تشخیص مدیریت میتوان رویههای دیگری به کار برد. این رویههای گزارشگری بستگی به قراردادهای آشکار و پنهان بین سرمایهگذاران، مشتریان، مدیریت، کارکنان، اعتبار دهندگان و سایرین دارد: (کامیاب تیموری،۱۳۸۹)
الف) قرارداد بین مدیریت و مالکان
ب) قرارداد بین مدیریت و اعتبار دهندگان
ج) قرارداد بین مدیریت و جامعه
مطالعات موجود درباره مدیریت سود عموماً متوجه اقلام تعهدی بوده است. اقلام تعهدی از تفاوت بین سود و وجوه نقد حاصل از عملیات بدست می آید که شامل تغییرات در هزینه استهلاک، حسابهای دریافتنی، موجودی کالا، حسابهای پرداختنی و… میباشد. در نتیجه، با این فرض که جریان وجه نقد دستکاری نمیشود، تنها راه باقیمانده برای دستکاری سود، افزایش یا کاهش اقلام تعهدی است.
امّا سؤال این است که: «افزایش یا کاهش از چه سطحی؟ سطح نرمال اقلام تعهدی چیست؟»
بسیاری از مطالعات دهه ۹۰ به بعد، از نظر متدولوژی به مطالعه جونز (۱۹۹۱) برمیگردد. اولین مشکل این است که کدام قسمت از اقلام تعهدی مربوط به سطح فعالیت است (غیر اختیاری) و کدام قسمت میتواند دستکاری گردد (اختیاری).
مطالعات پیشین بر روی اقلام تعهدی خاصی که بیشتر از بقیه در معرض استفاده برای اهداف مدیریت سود بودند، متمرکز شدهاند. جزء اساسی هر تحقیق مدیریت سود، اندازهگیری اختیار مدیریت در مورد سود است. در ابتدا، مطالعات زیادی تلاش کردند اقلام تعهدی اختیاری را براساس ارتباط بین کل اقلام تعهدی و متغیرهای توضیحی، اندازهگیری کنند. در این مطالعات که اولین بار توسط هیلی (۱۹۸۵) و دی آنجلو (۱۹۸۶) انجام شدند، کل اقلام تعهدی و تغییرات در آن را به عنوان مقیاس اختیار مدیریت در مورد سود به کار بردند.
جونز (۱۹۹۱) یک روش رگرسیون برای کنترل عاملهای غیراختیاری مؤثر بر اقلام تعهدی معرفی کرد که در آن یک ارتباط خطی بین کل اقلام تعهدی و تغییر در فروش و اموال و ماشین آلات و تجهیزات،
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت fumi.ir مراجعه نمایید. |
تخمین زده میشد.
در جدول ۲-۳، سه گروه از مدلهایی که در تحقیقات اخیر در زمینه مدیریت سود به عنوان نماینده اقلام تعهدی اختیاری در نظر گرفته شدهاند، به نمایش گذارده میشود. در اولین گروه کل اقلام تعهدی در نظر گرفته میشود. در گره دوم، مدل اقلام تعهدی خاص بکار گرفته شده و این مطالعات اغلب روی صنایع مشخصی که اقلام تعهدی آنها قابل اندازهگیری است و به قضاوت نیاز دارد، متمرکز است. در گروه سوم، ویژگیهای آماری سود به منظور شناسائی رفتار اثرات سود، مورد آزمون قرار میگیرد.
(جدول ۲-۳) نمایندگان اقلام تعهدی اختیاری
۱٫ مدلهای مبتنی بر کل اقلام تعهدی | |
محقق | نماینده اقلام تعهدی اختیاری |