لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 112

جنجال-هیاهو-داد و فریاد-غوغا

ذُق ذُق زدن-سوزش داشتن زخم

خلق تنگی-عصبانیت-خشمگینی

 

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

دل کسی تو ریختن-دچار دلهره ی ناگهانی شدن-وحشت کردن

بلند پروازی کردن-جاه طلبی کردن-خودنمایی کردن

از زور پسی-از روی ناچاری-اجبارن

آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن

 

آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن

زحمت دادن به خود-خود را به زحمت انداختن
زبان ریزی کردن-زبان ریختن

آسمان را به زمین آوردن (دوختن)(کار شگفت‌انگیز کردن)

چراغ اول-نخستین پولی که معرکه گیران از مردم می گیرند

جگر گوشه-فرزند

آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر

آغ و داغ(سخت مشتاق و شیفته)

دهن کسی آب افتادن-به طمع افتادن-میل شدید پیدا کردن

دست به کیسه شدن-آماده ی پرداخت پول شدن

پیراهن بیش تر پاره کردن-بیش تر تجربه داشتن

بغل زدن-زیر بازو گرفتن

خاله وارَس-آدم فضول

روضه خواندن-سخنان بی فایده گفتن-آه و ناله کردن

 

پرداختی-مبلغ داده شده

چُر-ادرار

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

پارو-زن پیر

خر چسونه-در مقام تحقیر به شخص خقیر و ناقابل می گویند-نام حشره ای است

رضا قورتکی-بی حساب و کتاب-بی اساس

حالا نه و کی-از دست ندادن فرصت-غنیمت شمردن فرصت

از کمر افتادن-از خستگی زیاد از کار افتادن-ناتوان شدن در امر جنسی

آیَم سایَم-گاه‌کاهی

بَر و رو-قد و قامت-چهره

چرخ و فلک-وسیله ای دایره شکل برای بازی با جایگاه هایی آویخته که هر یک یا چند تن بریکی از آن ها می نشیند و آن دایره بر گرد خویش می چرخد

تو آستین بودن-حاضر و آماده بودن-آماده داشتن

دنده ی کسی خاریدن-میل به کتک خوردن داشتن-کرم داشتن-تن کسی خاریدن

حلال واری-نگا. خلال وار
از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)

تُف به دهن-حیرت زده

اَکه ننه(آدم آب‌زیرکاه)

با کسی ندار شدن-با کسی خودمانی

از جایی آب خوردن(ناشی از چیزی بودن)

 

زیر بغلی-نوعی تنبک که پایه ی دراز آن را زیر بغل می گذارند و آن را می نوازند

بار و بندیل-اسباب و بساطی که کسی با خود می برد

تو دوزی-دوختن از درون

چس ناله-آن و ناله ی ساختگی برای جلب توجه

چفت و بست نداشتن دهن-راز نگهدار نبودن

خودتراش-تیغی که می توان تیغه ی آن را عوض کزد

پیچیدن به پر و پای کسی-با کسی بد رفتاری کردن-به کسی سخت گیری کردن

زور گفتن-حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کردن

پول پارو کردن-با رنج اندک پول بسیار به دست آوردن

از زمین سبز شدن(ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن، به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن)
حال آوردن-به هوش آوردن-از ناراحتی بیرون آوردن-کتک زدن

آفتابه خرج لولهنگ کردن-چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن

دُم سیخ شدن-سقط شدن-مردن
ابرو تابیدن-گره بر ابرو افکندن
دروغ به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن
بالا آمدن کفر کسی-بی نهایت خشمگین شدن

خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن

دو علی گلابی آمدن-بچه ترساندن-تهدید توخالی کردن-توپ و تشر آمدن

 

جگرک-نگا. جغور بغور

پی آتش آمدن-زیاد نماندن-زود برگشتن

پیش کسوت-کسی که سابقه اش بیش تر از دیگران است

ز ِق ز ِق-گریه ی بریده بریده ی بچه

استخوان‌فروش-ستایشگر آبا و اجداد

چلغوز-فضله ی مرغ و کبوتر-آدم کوتاه قد و بی عرضه

آفتابی شدن-پیدا و آشکار شدن-بیرون زدن آب قنات

پی پیش-کسی که نوبت دوم بازی مال او است

دست چپ از دست راست ندانستن-هر را از بر تشخیص ندادن

خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی

چل زن-زن کوتاه قد

ذوق زده-بسیار خوش حال

پالان کردن کسی-فریب دادن کسی

اتوکشیده-با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب

چاق شدن-بهبود یافتن-درمان شدن

رشته برشته-حرف های بی هوده و بی معنی

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد

روکاری-کار روی بنا یا چیزی

پیش فروش کردن-پیش از آماده کردن کالا آن را فروختن

تو سری-تحمیل نظر به کسی با تحقیر و برای تنبیه

دور چیزی را خط کشیدن-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

ابرو انداختن-ابرو آمدن

چوب دو سر گُهی-نگا. چوب دو سر طلا

خالی بند-چاخان-دروغ گو

تخته پوست-زیرانداز پوستی

چَخ چَخ-عیش و عشرت

از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)
بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی

چارک-یک چهارم

دور سر گرداندن-بلاتکلیف گذاشتن-معطل گذاشتن

به هم زدن-قطع رابطه کردن

ذوق زده شدن-ناگهان بسیار خوش حال شدن-از شادمانی بسیار و ناگهانی بیمار شدن

با متانت-با وقار

دلجور-همدل

از کف دست مو برآمدن(روی دادن پیشامدی غیرممکن)

آبدار(سخت، شدید، سنگین)

بلا به سر کسی آوردن-کسی را به زحمت و دردسر انداختن-به کسی آسیب رساندن

رانده و مانده-بدبخت و وامانده

بلا به دور-بلاها دور باد

خط کشیدن دور چیزی-چیزی را کنار نهادن-دست کشیدن از چیزی

از روی شکم‌سیری(از سر بی‌مسئولیتی، بدون تعمق)

ابرو زدن(رضا دادن، اشاره کردن)

پدر سوخته-بد سرشت-بسیار زرنگ و رند

دل دار-دلیر-شجاع-معشوق

آدم کردن کسی(کسی را تربیت کردن، سواد آموختن)

پُر توپ-خشمگین

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

رد خور نداشتن-قطعی بودن-حتمی بودن-قابل رد نبودن

راپرت-گزارش-خبر

آبجی خاک‌انداز(زن فضول و خبرچین)

بدلی-تقلبی-جنس بد

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

دل دادن-دقت کردن-توجه کردن-عاشق شدن

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن

چهار دستی-فراوانی

چغندر پخته-لبو

رودل کردن-به سنگینی معده دچار شدن

برای کسی تره خرد نکردن-از کسی حساب نبردن-به کسی اهمیت ندادن-برای کسی اعتبار قائل نشدن

پوست پلنگ پوشیدن-سخت به دشمنی برخاستن

دزدیدن قد-خود را برای دیده نشدن خم کردن

آفتاب از مغرب درآمدن(روز قیامت، رویدادی شگرف پیش آمدن)

دزد بازار-پر هرج و مرج-جایی که در آن دزدی زیاد می شود-جای بی قانون

 

در آستین داشتن-حاضر و آماده داشتن

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

 
خط خطی-درهم-خراب-متشنج-با خطوط زیاد روی آن ناخوانا شده

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

خجالت زده-شرم زده-شرمگین

از چاله در آمدن و به چاه افتادن(از باران به ناودان پناه بردن)

 
از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن

الواتی کردن-عیاشی و هرزگی کردن

پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن

چوچول باز-دغل-بی حیا

به مفت نیارزیدن-هیچ ارزشی نداشتن

ریش چیزی درآمدن-کهنه و منسوخ شدن

تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند

جیز کردن-سوراندن به زبان کودکان

چوروک خوردن-چین برداشتن

جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان

چشم نازک کردن-ناز و افاده کردن

زبان درآوردن-آغاز سخن گفتن کودک

از خدا بی‌خبر-ظالم-نابه‌کار

به یک چوب راندن-همه را به یک چشم نگاه کردن

خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند

حلیم روغن خوردن-کنایه از تشنگی بسیار داشتن

دیوانه ی کسی بودن-عاشق بی قرار کسی بودن

چهار شاخ-آلتی چهار شاخه و دسته دار که با آن خرمن را باد می دهند تا کاه از دانه جدا شود

خوش لعاب-زود جوش-خوش مشرب

حرف نشنو-خیره سر و یکدنده

خفه خون-خفقان

تیپ زدن-شیک و پیک کردن-خود را آراستن

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

تریاک خوردن-خود را با تریاک مسموم کردن

خاله گردن دراز-شتر-آدم فضول که در هر کاری سرک می کشد

دلسرد کردن-ناامید کردن

حرام کردن-تلف کردن-از میان بردن نتیجه و فایده

 

دو شاخ-دارای دو شقه

چاچول باز-حقه باز-شیاد

آفتاب‌رو-جایی که آفتاب بر آن بتابد

چشم و ابرو نازک کردن-ناز و افاده کردن

پر رو-بی شرم-وقیح-دریده

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

افسار پاره کردن-سرپیچی کردن-یاغی شدن

به گوش خر یاسین خواندن-بی اعتنایی کردن به حرف و نصیحت- از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن

اتر خان رشتی(آدم پرافاده)

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن

چشمگیر-جالب توجه-با ارزش

پِهِن پا زدن-بیکاره و ولگرد بودن

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

دندانه دندانه-دارای برجستگی ها و بریدگی هایی در کناره

پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

تند و تیز- تند تیز

چای دبش-چای مرغوب که دهان را گس کند

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

خشکه پز-نانوایی که نان هایی از قبیل نان روغنی-قندی-شیرمال-پنجه ای و مانند آن ها می پزد

بفرما زدن-تعارف کردن

چشم را چهار کردن-دقت بسیار کردن-انتظار شدید بردن-تعجب زیاد کردن

تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن

آشغالی(سپور)

حرفشان شدن-مشاجره ی لفظی پیدا کردن-اختلاف پیداکردن بر سر چیزی

بزرگداشت-احترام-تکریم

ذلیل‌شده

جد و آباد کسی را گفتن-آبا و اجداد کسی را دشنام دادن

دستی پس، دستی پیش-سخت تهی دست-بی چیز

ریز بینی-نکته سنجی-دقت

خواهر و مادر گفتن-دشنام خواهر و مادر به کسی دادن

داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن

خر و پف-نگا. خرناس

آب دادن بند(خود را لو دادن، فرصت را از دست دادن)

دست پاک-درستکار

چشم را چهار کردن-دقت بسیار کردن-انتظار شدید بردن-تعجب زیاد کردن

دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری

به تخته زدن-در مقام تعریف و چشم نخوردن کسی بکار می برند

خورند-لایق-درخور-به اندازه ی-طرفیت

انگشت به دهان نهادن(متحیر ماندن)

دل و قلوه ای-کسی که دل و قلوه می فروشد

ریش و پشم-موهای صورت-ریش و سبیل

درآمد-مقدمه ی سخن و نوشته یا قطعه ی از موسیقی

روادید-اجازه ی ورود به یک کشور-ویزا

خود را گرفتن-فخر فروختن-کبر و نخوت نشان دادن

آشی شدن-سوراخ‌سوراخ‌شدن بدن از ترکش‌های فراوان

درد گرفتن دل از اسهال

حمله-بیماری غش-صرع

اشک تلخ-شراب-اشک عاشق

روغن از ریگ کشیدن-کاری محال انجام دادن

دالی دالی کردن-خود را مرتب پنهان کردن و سپس نشان دادن

از خود بودن(خودی بودن، محرم بودن)

خرابکاری-به هم زدن نظم-ایجاد اختلال-آلودن بستر و لباس-تروریسم

چله-چاق-چرب و چیلی

حَب جیم را خوردن-گریختن-فرار را بر قرار ترجیح دادن-جیم شدن

خوشگلک-با خوشگلی اندک

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست
پروار-فربه-چاق

دَم ریز-پشت سر هم-پیاپی-متوالی

تازگی-طراوت-خرمی-اخیرن

تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن

بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره

چاق و چله-سر حال-سر دماع-فربه-سالم و شاداب
تردستی-مهارت-شعبده بازی

چار چشمی-با دقت و مراقبت کامل

تاراغ و توروغ-آوایی که از برخورد دو چیز برخیزد

اَنَک کردن-تحقیر کردن-خجالت دادن

آن چنانی-چنانکه خود می‌دانی-بسیار گران‌بها-بسیار عجیب

دست و پا گیر-مزاحم-مانع از کاری

در بردن-بیرون بردن-گذراندن

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن

پیگرد-پی گیری-تعقیب

در پوست نگنجیدن از خوش حالی-از شادی سر از پا نشناختن-بسیار شاد بودن

چاق بودن غلیان-آماده بودن غلیان
چنگ انداختن-چنگ زدن

تق چیزی در آمدن-گند کاری بالا آمدن-فاش شدن امری پنهان

زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی

 

جوش خوردن زخم-به هم آمدن سر زخم و پوست نو آوردن

خالی کردن تفنگ-شلیک کردن

زیر کاسه نیم کاسه بودن-در کاری رازی پنهان بودن-مکر و حیله ای در کار بودن

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن

خزانه کردن-نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند

خوش لباس-نگا. خوش پوش

دوا خوری-عرق خوری-مجلس صرف مشروبات الکلی

دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

خوش پنجه-آن که آلات موسیقی را نیکو می نوازد

انگشت‌شمار(کم، معدود)

از زور پسی به گربه آقا عمو گفتن(با دشمنی که دفع آن نمی‌توان، مدارا کردن)

چشمک زدن-بر هم زدن چشم به قصد ایما و اشاره

چاخان پاخان-دروغ

بخیر و خوبی-صحیح و سالم-بسلامتی

بند کشی-پر کردن درزهای آجرها و سنگ ها با سیمان و ساروج

زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری

چاییده-سرما خورده-زکام گرفته

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

پیزر در جوال گذاشتن-در فریبکاری مهارت داشتن

با محبت-زود جوش و مهربان

خرج و برج-خرج و متعلقات آن

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی

آش پختن برای کسی(کسی را برای آزار کسی برانگیختن، برای کسی توطئه‌ای ترتیب دادن)

چشم زاغ-بی شرم

تخم حرام-حرام زاده-شرور-شیطان

پر گویی-روده درازی-پر چانگی

آفتاب گز کردن-ولگردی کردن

جفت و جلا کردن-مرتب کردن-حقه جور کردن

چاروادارکُش-جنس تقلبی-چیز بد

به یک پول سیاه نیارزیدن- به لعنت خدا نیارزیدن

 

خُل-نیمه دیوانه-سفیه

تقاص پس دادن-تاوان پس دادن

جانور-کرم شکم و معده

زرد گوش-بی رگ-ترسو

پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری

ابزارفروشی-فروشگاه وسایل خاص و ابزار یدکی

 
چُل کلید-جام درویشان
دل غشه گرفتن-متاثر و ناراحت شدن-بی حال شدن-دچار ضعف شدن

پل خر بگیری-محل آزمایش-جایی که گریز از آن ممکن نباشد

پشت خاک انداز-بسیار کم-به اندازه ی پشت خاک انداز

خالی کردن تفنگ-شلیک کردن

به کسی رو دست زدن-به کسی حقه زدن-کسی را فریب دادن
جامهر گذاشتن-مهری که به نشانه ی مشغول بودن در جایی بگذارند

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

خوب کردن-درمان کردن-شفا دادن

خیسیدن-خیس خوردن-خیس شدن

آبستن فرزندکش(دنیا، روزگار)

اروای ننه‌ات(ارواح بابات)

دستی پز-نانوایی که در خانه نان می پزد

چغلی کردن-شکایت کردن

خواربار-ارزاق-خوراک

آب خنک خوردن-به زندان افتادن

اَجق وَجق(چیزی با رنگ‌های تند و زننده، دارای ترکیب ناهماهنگ)

 

اَنف کسی معیوب بودن(ابله بودن، خل بودن)

آب در هاون کوفتن(کار بی‌هوده کردن)

پخته-با تجربه-دنیا دیده

زرد بودن اوضاع-خراب بودن اوضاع

پی گرفتن-دنبال کردن کار

ری کردن-زیاد شدن و برکت کردن برنج و آرد و مانند آن ها پس از ریختن آب بر آن ها

درآمد-عایدی

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

 

آجیل دادن-رشوه دادن-حق و حساب دادن

از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)

پر رودگی-پر گویی-پر حرفی

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

دسته چاقو نشستن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو-چمباتمه نشستن

دماغ چاق بودن-سر حال بودن-تندرست بودن

به تته پته افتادن-به لکنت زبان افتادن

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن(حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن)

جسته دوزی-نوعی دوختن

از چیزی زدن(از مقدار چیزی کسر کردن)

بَرج-خرج های خارج از خانه

خط یازده سوار شدن-پیاده رفتن

 

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

خاطر جمع-مطمئن

بی نمک-نچسب-لوس-ننر-بد ریخت-بدون ملاحت

راه داشتن-چاره ای داشتن-داشتن ارتباط پنهانی-وجود داشتن راه مخفی با جایی

جانمی-کلمه ای که در مقام خوش آمد و تقدیر از کسی می گویند

ژیلت-نیم تنه ی بدون آستین و جلو باز

بله بران-قول و قرارهای پیش از ازدواج در میان خانواده های عروس و داماد

خرج و دخل کردن-برابر شدن هزینه و درآمد

 

در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن

دمدمی مزاج-دمدمی

بی نمک-نچسب-لوس-ننر-بد ریخت-بدون ملاحت

تو خالی-دروغین-غیر واقعی-بی عرضه-دارای ظاهر غلط اندار

خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن

رنگ به رنگ شدن-از خجالت یا خشم سرخ و زرد و سفید شدن

دست تنها-بی یار-تنها

توبره ی گدایی-کیسه ی گدایی

زیر و زبر گذاشتن-اعراب گذاشتن بر حروف

دَنگ-صدای به هم خوردن دو چیز

زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن

افسارسرخود(خود‌رای، افسارگسیخته)

زننده-زشت-نامطبوع-نفرت انگیز

از دروازه نگذشتن، از سوراخ سوزن گذشتن-حالاتی بی‌ثبات و بسیار متضاد داشتن

توی مخ کردن-به خاطر سپردن-از بر کردن

تخت خوابیدن-راحت و آسوده خوابیدن

دل رحم-مهربان

در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن-ناسپاسی کردن
زهره دان-کیسه ی صفرا
زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است

پیش انداختن-جلو انداختن-مقدم داشتن

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

دَنگال-جادار-بسیار فراخ

حجله بستن-به پا کردن و آراستن حجله

بره کُشان-فرصت خوش گذرانی-هنگام استفاده های مالی

خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال

خاطر خواه-عاشق-دل باخته

چشم بندی-شعبده بازی-تر دستی

اهل محل(همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند)

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

حساب انگشت بالا-حساب ساختگی

پخته کردن کار-مقدمات کاری را فراهم کردن

دو پشته سوار شدن-دو نفری بر ستور یا وسیله ی نقلیه سوار شدن

آشی بودن زندگی(نامساعد بودن حال و احوال)

ایراد بنی‌اسرائیلی(بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت)

دیوار مردم بالا رفتن-دزدی کردن

خوش ریخت-دارای هیکل برازنده

درآوردن شکلک-ادا در آوردن

رفتگر-سپور-آشغالی

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

آیه‌ی یاس(آن که بدبینی را به کمال می‌رساند)

دَم ِ پَر کسی رفتن-نزدیک کسی رفتن-به کسی پناه بردن

چرک-کثیف

درزن-دوجین-دوازده تا از چیزی

از گردۀ کسی کار کشیدن-کسی را به سود خود بی‌رحمانه به کار واداشتن

بلا به دور-بلاها دور باد

آواز دادن-خواستن

تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

جاهل-جوان-نادان

دست راستی-از جناح راست-موافق حکومت

بالا آوردن-استفراغ کردن

دست کسی را توی حنا گذاشتن-کاری را به کسی تحمیل کردن

در ثانی-ثانیا-دوم

پسرخاله ی دسته دیزی-خویشاوندان نزدیک

آبجی خاک‌انداز(زن فضول و خبرچین)

دراز به دراز-تعبیری برای کسی که مدتی دراز خوابیده است

 

دولت سرا-تعبیری احترام آمیز از خانه ی کسی

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

دُم سیاه-نوع مرغوب برنج گیلان-کبوتری که دم سیاه دارد

تلو تلو-حرکت به چپ و راست در حین راه رفتن بر اثر سستی

جان به سر شدن-بی قرار شدن-سخت نگران شدن

فرسوده و خراب شدن

پس خور-آن که بازمانده ی غذای دیگران را می خورد

پیاله فروشی-میخانه

پا روی خِر کسی گذاشتن-تنگ گرفتن بر کسی

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

 

تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند

بند انداختن-برچیدن موی چهره ی زنان با نخ تابیده

 

به خرج کسی نرفتن-بر کسی تاثیر نکردن-بر کسی موثر واقع نشدن

دست باف-بافته با دست

آب‌زیرکاه-حیله گر-فتنه انگیز-دو رو

زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن

این تن را کفن کردی-این تن بمیرد

 

چُس افاده-افاده ی بی جا

از ته دل(از سر صدق و صفا)

چرچر کردن-از ثروت بادآورده ای روزگار گذراندن

خیساندن-در آب فرو بردن-در آب گذاشتن-خیس کردن

پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود

حضوری-رو در رو

درینگ درینگ-صدای شکستن شیشه-صدای برخورد پیاپی چیزی به فلز یا شیشه
پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن

دل-معده

پشت پا پزان-آیین و رسم پختن آش پشت پا. آش پشت پا

روکاری-کار روی بنا یا چیزی

دالبُر-بریده چون دال-منحنی وار بریدن

پیزه شُل-آن که شکمش روان باشد-ضعیف-سست

پولکی بودن-عادت داشتن به گرفتن رشوه-بدون پول کاری را انجام ندادن
دفتر روزنامه-دفتری که در آن ریز همه ی داد و ستدهای روزانه را ثبت می کنند

یکی دیگر از مطالب سایت :
همه آنچیزی که درباره خدمات برتر چاپ و طراحی تبلیغات باید بدانیدچاپ شیشه

خودآموز-بدون آموزگار

حساب سوخته-بدهی قدیمی
از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

زبان زرگری-زبانی قراردادی که گروهی در میان خود بدان سخن گویند و دیگران آن را نفهمند

تیر گذاشتن و تفنگ برداشتن-نهایت عصبانیت-بد و بیراه گفتن

تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان

دزد و دغل-نادرست و مکار

چشم و ابرو آمدن-دلبری کردن-عشوه آمدن

پادرازی-نوعی شیرینی به اندازه ی کف پا

زیر قول خود ردن-به گفته ی خود عمل نکردن-عهد خود را شکستن

درآوردن شکلک-ادا در آوردن

تنگ-بسیار نزدیک-چسبیده

ذُق زدن-بهانه گرفتن و گریه کردن-نق زدن

چله بُران-جشن حمام رفتن زن پس از گذشت چهل روز از زاییدن

ژاکت-کت بافته شده از کاموا

 

دسته اش را در کردن-تصفیه حساب کردن-جبران کردن کاری

از دهان مار بیرون آمدن(هیچ کجی در کسی نبودن، راست بودن)

اردک رفتن، غاز آمدن-دست از پا درازتر برگشتن

تعریفی-قابل توجه-عالی

خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن

چل و چو افتادن-شایعه در دهان مردم افتادن

خدا به دور-پناه بر خدا

بی سکه کردن-بی ارزش کردن-بی اعتبار کردن

دوربین انداختن-دید زدن-چشم چرانی کردن

تگری-بسیار خنگ-یخچالی

دست آویز-بهانه-مستمسک-عذر
پینه زدن-وصله کردن

پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن

زلف-موهای جلو سر و بناگوش

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

بادبادک-مرغ کاغذی-اسباب بازی کودکان که به هوا می کنند

چشمه-نوع-قسم

بغ کردن-چهره درهم کشیدن-ترشرو شدن

خوش قلق-رام-خوش خوی

حساب کردن-پرداختن خرج

جسته جسته-یواش یواش-کم کم-به تدریج

رو انداختن-تقاضا و خواهش کردن

 
آب از دریا بخشیدن(از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن)

بی بخار-بی خاصیت-بی عرضه-ناتوان

از آب درآمدن(نتیجه دادن، تربیت شدن، روشن شدن حقیقت)

چاخان گفتن-دروغ و گرافه گفتن

آب دندان خوردن-حسرت خوردن

رو راست-پوست کنده-آشکارا-صریح-بدون ابهام

بی همه چیز-آدم بد جنس-نادرست-کسی که صفت خوبی ندارد

آش و لاش(به‌کلی متلاشی‌شده، له‌ولورده)

چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند

اهل بیت-اهل خانه-خانواده

پِهِن پا زدن-بیکاره و ولگرد بودن

دریدگی-وقاحت-بی شرمی-پر رویی

از کمر افتادن(از خستگی زیاد از کار افتادن، ناتوان شدن در امر جنسی)

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

پینه زدن-وصله کردن

 

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

تپل مپل-چاق و چله

آت و آشغال-وسایل کهنه و بی‌مصرف

باز شدن مچ-لو رفتن دروغ

آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

پی بردن-دریافتن-آگاه شدن

از بی‌کاری مگس پراندن(بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن)

آغبانو-لقبی برای زنان محتشم و بزرگ

بی همه چیز-آدم بد جنس-نادرست-کسی که صفت خوبی ندارد

بامبول-حقه-کلک

آواز دهل(چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است، نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد)

حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع

چاخان گفتن-دروغ و گرافه گفتن

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

پیش پیش-جلو جلو

خجالت زده شدن-شرمسار شدن-شرمنده شدن

رفتن از کیسه-ضرر کردن-از سرمایه خرج کردن

رها کردن به امید خدا-دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)

آمد داشتن(فرخنده و میمون بودن)

پا پی شدن-تعقیب کردن-در صدد تحقیق بر آمدن

چشم باباقوری-نابینا-کور

تُف کار-بچه باز

از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))

چم کسی را به دست آوردن-رگ خواب کسی را دانستن-نقطه ی ضعف کسی را دانستن
آستین بالا زدن(آماده شدن، به کاری برخاستن، پا پیش گذاشتن)

پا خوردن فرش-نرم و لطبف شدن فرش بر اثر رفت و آمد بر آن

چشم چیدن-چشم زخم را دفع کردن

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق

جود بازی درآوردن-ننه من غریبم بازی درآوردن-از امری که ترسناک نیست اظهار وحشت کردن

دامنی-پارچه ای که با آن دامن می دوزند

زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن

تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.

زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد

به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن

جواب کردن-به کار کسی پایان دادن-از کار اخراج کردن

آواز خر در چمن-آواز ناخوش و گوش‌خراش

ابرو نازک کردن(ابرو تنگ کردن)

حبه ی انگور-دانه ی انگور

دستک دمبک درآوردن-پاپوش دوختن-اشکال تراشی کردن

حاجی ارزانی-گران فروش

خدمت رسیدن-به حضور رسیدن

با خرس توی جوال رفتن-با آدم ناجور همدم و همکار شدن

 

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند

جیر جیر کردن-داد و فریاد عاجزانه کردن برای میانجی طلبی

آواز دادن(خواستن)

درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان

 
زدن خود به آن راه-خود را به نادانی

ذلیل‌شده

پر به پر کسی دادن- بال به بال کسی دادن

دوا قرمز-پرمنگنات

پزا-زود پخت شونده

انگشت‌نگاری-ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده

دست چین-گزیده-منتخب

خر زور-نیرومند-پرزور

تر دماغ-سرحال-شنگول

بوی حلوای کسی آمدن-قطعی شدن مرگ کسی

خاکروبه-زباله-آشغال

تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار

جگر گوشه-فرزند

چهار چنگول ماندن-نگا. چهار چنگول شدن

بد زبان- بد دهن

از بن دندان-از ته دل-با میل و رغبت

دریده-وقیح-بی شرم-پر رو

از خر افتادن(نابود شدن، مردن)

جفنگیات-سخنان یاوه

به سر و کول هم پریدن-دعوا کردن-شلوغ بازی درآوردن

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

زبان گرفتن-کسی را با زبان خوش آرام کردن

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

آب حیات(عشق و محبت، دهان معشوق)

تشنه بودن به خون کسی-خواهان مرگ کسی بودن

ترید- تلیت

با پا پس زدن و با دست پیش کشیدن- از بام خواندن و از در راندن

خفگی-حالت فشردگی گلو و تنگی نفس

پشم کسی ریختن-از قدرت و مقام افتادن

آستین بالا زدن-آماده شدن-به کاری برخاستن-پا پیش گذاشتن

روز بد نبینی-امیدوارم به سرت نیاید

جا آمدن حواس-به هوش آمدن

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

حدس زدن-پنداشتن-گمان کردن

خجالتی-کم رو-پرحیا

رُک زده-زل زده-خیره شده

خدمت کردن-دوره ی سربازی را طی کردن

به حساب آوردن کسی-برای کسی اهمیت قائل شدن-دخالت دادن کسی

چینی-در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

جوشکاری-جوش دادن قطعات فلزی

داغ-مصیبت-اندوه-سخت گرم-سوران

از گل نازک‌تر به کسی نگفتن(با کسی سخت مهربان و پرمحبت رفتار کردن)

آب در جگر داشتن-توانایی مالی داشتن

 
دو سره بار کردن-از دو جا سود بردن-دو لپی خوردن

ابنه‌ای-کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد

خیمه شب بازی-نمایش عروسکی-حیله و تزویر

خیز برداشتن-جستن-آماده ی حمله شدن

 

به قوزک پای کسی نرسیدن-در برابر کسی بسیار حقیر و ناچیز یودن

اوستا چسک(فضول و مزاحم، سرخر)

تو پوزی خوردن-تو دهنی خوردن-دمغ شدن-نا امید شدن

زیر آب-مجرایی در ته مخازن آب برای خالی کردن آن ها

پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا

تیغ زدن-باج گرفتن-پول گرفتن و پس ندادن-جیب کسی را خالی کردن

آب از آتش برآوردن(کار محال کردن)

پر عائله-کسی که اهل و عیال بسیار دارد

در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن

خنگ خدا-نادان و کودن

حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن

دشت-فروش اول کاسب-نخستین پول دریافتی کاسب

انگشت بر حرف نهادن-ایراد گرفتن-نکته‌گیری کردن-اعتراض کردن

چسی مالیات داره-به کسی می گویند که قمپز در می کند

آلت دست کسی شدن(مورد سوء استفاده قرار گرفتن)

جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن-با کسی دشمنی کردن

پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

چپو کردن-چاپیدن-غارت کردن

حساب-هزینه-مخارج-میزان طلب

آب از آب تکان نخوردن(رخ ندادن جنجال و هیاهو، آرام ماندن اوضاع)

اسباب‌چینی(دسیسه‌چینی، توطئه‌چینی)

انگشت به دندان گزیدن-متحیر شدن-حسرت خوردن

ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

رفتن گوش-ناراحت شدن گوش از سر و صدا

زد و بند کردن-ساخت و پاخت کردن-توطئه کردن

 

جار-چلچراغ-شمعدان

خود را بستن-پول دار شدن

دو رگه-از دو نژاد محتلف

ته چین-نوعی پلو که در آن گوشت بره یا مرغ پخته را در ته دیگ می گذارند

خرد نکردن تره برای کسی-کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن

راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار

دست راستی-از جناح راست-موافق حکومت
چله اش افتادن-آبستن نشدن زن
خشتک-وسط درز دو پا در شلوار

زیر دل کسی زدن-فدر ندانستن-بی اعتنا بودن

دستِ راست-سمت راست
 

آی زکی-در مقام ریشخند و تحقیر گفته می‌شود

ترکه-آدم باریک و بلند
خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی

بد چشم-شور چشم-آن که چشم زخم برساند-مردی که به زنان نامحرم با شهوت بنگرد

آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن

تفنگ سر پر-تفنگی که باروت و گلوله را از سر لوله به درون تفنگ می گذاشتند و با سمبه آن ها می فشردند

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

زیر چاق بودن-برای کاری آماده بودن-کاری را بلد بودن

آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)
با هم شیر و شکر بودن-نهایت دوستی با هم داشتن

از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن

اجابت کردن معده-قضای حاجت

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

آستین از دهان برداشتن-خندیدن

در کوزه گذاشتن و آبش را خوردن-بی ارزش و بی اعتبار دانستن

خوش محضر-شیرین سخن-خوش مجلس

چمچاره-در پاسخ به پرسش احمقانه می دهند

آلنگ دولنگ(چیزهای بی‌هوده‌ای که به‌عنوان زینت به چیزی می‌آویزند)

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق

خراب شدن-از کار افتادن-منحرف

حرف مفت-سخن بی هوده و پوچ

بی فکر-لاابالی-بی قید

ابنه‌ای-کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد

آجیل مشکل‌گشا(آجیلی که برای گشایش کار می‌خرند و بین مردم متدین پخش می‌کنند)

زن-عاری از مردانگی-ناجوانمرد-ترسو

آن روی کسی بالا آمدن(خشمگین شدن)

خودافتاده-عاجز-کسی که موجب بیچارگی خود باشد

رنگ نداشتن حنای کسی-اعتباری نداشتن حرف یا عمل کسی

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن-کار را به نااهل سپردن

التفاتی(داده شده، مرحمتی، اعطا شده)
خمیره-سرشت-ذات

حلوا جوزی-آدم ساده دل و سر به راه-پر حوصله و مطیع

 

خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد

رفتگر-سپور-آشغالی

پاشیر-گودال پای شیر آب

در رو-راه خروجی-مخرج-بیرون شد

چپ دادن-رد کردن

پُخت کردن-پختن

زبان مو درآوردن-بسیار گفتن و نتیجه نگرفتن

پشک انداختن-قرعه کشیدن

زن به مزد-دشنامی است به مردان فاسد

آدم شش‌درچهار(شخص کوچک اندام و ریزنقش)

ته و تو-کنه حقیقت-باقی مانده ی هر چیز

چس گرگی پا شدن-صبح زود برخاستن

دلسوزه-سوختن دل از حسد و مانند آن

رو قوز آمدن-سر لج افتادن

بیا و برو-دم و دستگاه-قدرت و حشمت

خنده ی نخودی-خنده ی لوس و بی مزه

زن و بچه دار-کسی که زن و فرزند دارد

دل قرصی دادن-اطمینان خاطر دادن

خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن

زوار در رفته-پیر و فرسوده-به درد نخور-اسقاط

بی در رو-بن بست

جانماز آب کشیدن-تظاهر به پرهیزکاری کردن-خود را بی گناه وانمودن

آمده(شوخی و لطیفه)

پمپ بنزین-جایی که به وسایل نقلیه بنزین می دهند

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن(از دارایی دیگران بخشیدن)

تلپی-برای نشان دادن افتادن بدون مقاومت به کار می رود

به خاک سیاه نشستن-بدبخت و ذلیل شدن

زیپو-بی رنگ و رو-بی رمق-رقیق و بی مزه

آتشی شدن(از کوره در رفتن)

استخوان جلوی سگ انداختن(با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن)

خودکشی کردن-با رنج فراوان کاری را به پایان بردن
دستِ راست-سمت راست

اوت بودن-بی‌خبر بودن-از مرحله پرت بودن

تن در دادن-به کاری حاضر شدن-انجام کاری را پذیرفتن
 

زاییدن زیر کاری-کاری را به دلیل دشواری به پایان نرساندن

چسی درکن-آدم پر مدعا

جبهه ی جنگ-میدان جنگ

خاتون پنجره-بازیچه ای که کودکان با پنج چوب می سازند

تپل-چاق-گوشت آلود

درخت مراد-درختی که به آن به عنوان نذری چیزی می بندند

زبان گز-چیز تند و تیز

خواب نامه-کتابی که در آن تعبیر خواب ها نوشته شده است

داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن

حق کسی را کف دست کسی گذاشتن-کسی را به سزای کار خود رساندن

خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است

جن بو داده-نوعی دشنام است

توان انجام کاری را داشتن

بی بخار-بی خاصیت-بی عرضه-ناتوان

الحق و الانصاف-انصافن-حقن

خیسیدن-خیس خوردن-خیس شدن

بخار-توانایی-شایستگی

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

حبف و میل-ریخت و پاش

آب نخوردن چشم(امید نداشتن)

خرچنگ قورباغه-کج و معوج-درهم و برهم

پَخ-مسطح-بی ژرفا
خم به ابرو نیاوردن-رنجی را تحمل کردن
دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس

ریز بین-نکته سنج-بسیار دقیق-باریک بین

پر و پا دادن-اتفاق خوبی افتادن

از کسی رودست خوردن-از کسی فریب خوردن

پلاس بودن-ویلان و سرگردان بودن

جان کسی را به لب آوردن-سخت آزار دادن-به کسی انتظار دراز دادن
زیش ریش شدن دل-سخت ناراحت شدن-به گریه افتادن و از حال رفتن

چِخی-سگ

روغن کاری-روغن زدن به هر نوع دستگاه

با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن

بی مناسبت-نابجا-نامربوط

بی غم-بی خیال-لاقید-بی درد

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

به گوزی بند بودن-سست و ناپایدار بودن

خواهی نخواهی-نگا. خواه و ناخواه

پِخ پِخ کردن-سر بریدن در زبان کودکان

به پر و پای کسی پیچیدن-پیله کردن به کسی-با کسی در افتادن

چِز دادن-روی آتش گرفتن پوست برای سوزاندن موها و پرها

بازار سیاه-جایی که در آن اجناس غیر قانونی و گران می فروشند

دهن بسته-حیوان

تا برداشتن-تا شدن-خم شدن

اتوکشیده-با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب
 

پا توی کفش کسی کردن-با کسی در افتادن-به آزار کسی برخاستن

اتر خان رشتی-آدم پرافاده

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

خراب شدن بر سر کسی-نزد کسی بار و بندیل گشادن و ماندن

تپه تپه-چیزهایی که بی نظم کنار هم انباشته باشند

خانه خانه-سوراخ سوراخ-شطرنجی
به خشت افتادن-متولد شدن-به دنیا آمدن

دست کسی را از پشت بستن-از کسی در کاری پیشی جستن

پیت پیت کردن-پچ پچ کردن-نجوا کردن

چای قندپهلو-نگا. چای دیشلمه

حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن

با سلام و صلوات-با تجلیل و بزرگداشت-با رعایت کامل آداب و رسوم

پیگرد-پی گیری-تعقیب

تاپاله چسباندن-بوسدن محکم و پی در پی

حشر و نشر داشتن-نشست و برخاست داشتن دوستی و رفت و آمد داشتن

به لجن کشیدن-مفتضح کردن-رسوا و بی آبرو کردن
 

آتشخوار-ظالم-حرام‌خوار

آستین افشاندن-رقصیدن-انکارنمودن-انعام دادن

حلال طلبی-نگا. حلال یابی طلبیدن

بی دماغ-افسرده-اوقات تلخ-دمق

حسابگر-کسی که در کارها سود و زیان خود را در نظر می گیرد

اهل محل-همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند

چمباتمه زدن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو

بی سواد-آن که نمی تواند بخواند و بنویسد-نادان و بی معلومات

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

 

جلز و ولز-سوز و گداز

روز مبادا-روز سختی و پریشانی

از عزا در آوردن(به دوره‌ی عزاداری پایان دادن)

تِر زدن-خراب کردن کار

 

پِخ کردن-با گفتن پِخ کسی را ترساندن

راست کردن-بلند شدن آلت تناسلی مرد-ایستادگی و پافشاری کردن-پیچیدن به پر و پا

برداشتن کلاه کسی-کسی را گول زدن-فریب دادن

 

ریش و قیچی را دست کسی دادن-اختیار کاری را به دست کسی دادن

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

خپله-چاق و کوتاه قد

خرکچی-چارپادار

تل انبار-توده-انباشته

از نان خوردن افتادن(نان کسی آجر شدن)

برآمده-بزرگ شده-ورم کرده

پنبه از گوش در آوردن-از غفلت در آمدن-هوشیار شدن

زانو انداختن شلوار-کش آمدن پارچه ی شلوار در قسمت زانو

چاقچور-شلوار گشاد و بلند و کف دار زنانه که آن را بر روی شلیته و تنبان می پوشیدند

الف الف کردن(قاچ‌قاچ کردن)

بوق زدن-اعلام موافقت کردن

 

آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن

انگشت خوردن-افسوس خوردن-پشیمان بودن

خال باز-کسی که ورق ها را با تردستی می اندازد و مردم را فریب می دهد

 
آتش به گور کسی باریدن(پس از مرگ دچار عذاب شدن)
آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن

تکان نخوردن آب از آب- آب از آب تکان نخوردن

 

خرحمالی کردن-کار کردن بی اجر و مزد

دل و قلوه-احشای گاو و گوسفند

پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن

پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن

خرج و برج-خرج و متعلقات آن

آن‌ها را خانم زاییده، ماها را کلفت؟-چرا آن‌ها را بر ما ترجیح می‌دهند؟ چرا به ما اجحاف می‌کنند؟

 

اهل محل(همه‌ی کسانی که در یک محل کار یا زندگی می‌کنند)

 
حمال باشی-به تخقیر به آدم ناشی و بی عرضه می گویند
تَک سرما شکستن-از شدت سرما کاسته شدن

دست و پا پنبه ای-دست و پا چلفتی-بی عرضه-بی دست و پا

آب و گاوشان یکی بودن-شریک و همدست بودن

 

چاشته بندی-ته بندی

 
داد کشیدن-عصبانیت و خشم نشان دادن

زبان تلخی-درشت گویی-گفتار خشن

تو آسمان ها سیر کردن-در خیال و تصور بودن-در عالم هپروت بودن

راست آمدن-درست درآمدن حدس و پیش بینی

بِبُری-بمیری ! چقدر حرف می زنی !

جفتک پراندن-لگد زدن-بد رفتاری کردن-مخالفت کردن

پیش پیش-جلو جلو

خر کسی را نعل کردن-رشوه دادن-سبیل کسی را چرب کردن-راضی کردن

از زیر بته عمل آمدن(خانواده و اصل و نسبی نداشتن)

از هول هلیم توی دیگ افتادن-از حرص و طمع زیاد به جای سود زیان دیدن

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

دلخور-رنجیده-ملول-گله مند

 

اسباب زحمت(کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود)

دود گرفته-بوی دود گرفته-دودآلود-دود زده

چاپی-حرف دروغ و بی اساس

بامبول در آوردن-حقه و کلک زدن

دست به دست گرفتن-از یکدیگر پشتیبانی کردن

از رو بردن-خجالت دادن-مقاومت حریف را در هم شکستن

خاک عالم-تکیه کلامی برای اظهار تعجب و شرمندگی و ناراحتی

ادرار کوچک-شاش

باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن

این سفر(این بار)

حسرت-آرزوی سخت-خواهش بزرگ

 

تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن
آب بردار(دوپهلو، کنایه‌آمیز)

از مخ معاف بودن-دیوانه بودن

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

دراز کشیدن-خوابیدن-به پشت خوابیدن-مدتی کوتاه خوابیدن

دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن

پیزی-مقعد-نیروی مقاومت و پشتکار
دستبرد زدن-دزدیدن-غارت کردن

بد بیاری-بد شانسی-ناسازگاری بخت-چپلی

 

دک و پوز-دهان و لب و دندان

دست چپی-از جناح چپ-مخالف حکومت

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

چَکی-وزن نکرده-یک جا

جنگل مولا-جایی بی نطم و ترتیب-شهر بی قانون

 

دست به دهن رسیدن-چیزی اندک ولی کافی برای معاش داشتن

خواری و زاری-پریشان حالی

چاچولی-زبان بازی-حقه بازی

حال و احوال-وضعیت-کیفیت

چله ی بزرگ-چهل روز میان هفتم دی ماه و شانزدهم بهمن

ژوری-هیئت داوران

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)

از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن

ناظمی نیا

Next Post

بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 261

چ مرداد 12 , 1401
داغ کردن پشت دست-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن بزن و برقص-پایکوبی-ساز و آواز-رقص و آواز پیچ-آن جا که را به سوی دیگری رود احدالناس(کسی، فردی) آفتاب کردن-برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن دلگرم-علاقه مند-مشتاق دُم به دست دادن-بهانه به دست دادن-خود را گیر انداختن اهل و نا […]