بهترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 61

پالان کردن کسی-فریب دادن کسی

چای صافی-نگا. چای صاف کن

چِک کشیدن-حواله کردن با بانک به وسیله ی چک

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

زر زدن-دری وری گفتن-گریه کردن

جیب کسی را خالی کردن-پول های کسی را ربودن

در ثانی-ثانیا-دوم

پاشنه نخواب-کنایه از مویی که از نیمه ی پشت بریده و سر آن رو به بالا باشد

 

دور برد-دارای برد زیاد

باش !-نگاه کن-ببین

زبان مادر شوهر-نوعی گیاه خار داراز تیره ی کاکتوس

اتوکشیده-با سر و وضعی شسته‌ورفته و مرتب

در بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن

دُم سیخ کردن-دُم سیخ شدن

چای دبش-چای مرغوب که دهان را گس کند

دوبل-دو برابر

پُخت کردن-پختن
چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

زیپ-نوعی بست ساخته شده از دو نوار دارای دندانه های فلزی یا پلاستیکی قابل درهم افتادن

رشوه گرفتن-رشوه خواری

درز و دوز-شکافتن و دوختن-راست و ریس کردن کار

چل و چو-خبر دروغ-شایعه

پوزخند-تبسمی از روی تحقیر و استهزاء

تا کش به کشمش می خوره-هنوز چیزی نشده-سر کوچک ترین بهانه
درگیر شدن-گرفتار شدن-دچار آمدن-برخورد کردن
آتو(بهانه، دستاویز، نقطه‌ضعف)
ریش گرو گذاشتن-ار احترام و اعتبار خود برای وساطت در کاری بهره گرفتن-ضمانت کردن

دختر بچه-دختر کم سن و سال

الف-قاچ خربزه و از این قبیل-بچه‌ی کوچک-سیخ-راست

آبِ سیاه(نیمه کوری)

تِلِک و تُلُک-کار مختصر و محقری داشتن

خورد دادن-درخیاطی کم کم قسمت اضافی را از بین بردن-به زور به کسی خوراندن

پاشیر-گودال پای شیر آب

رو شور-سفیداب

جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری

جَستن چشم-پریدن پلک چشم

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

اما توی کار آوردن-شک و تردید درست کردن-اشکال‌تراشی کردن

زود رنج-نازک دل-حساس

دل آشوبه گرفتن-دچار حالت تهوع شدن

تیر کردن کسی-کسی را تحریک کردن و به کاری واداشتن

از دست دادن(گم کردن)

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)

اوضاع احوال(وضع و حال)

 

از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))

دول-آلت مردی به زبان کودکان

تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار

راهی کردن-روانه کردن-فرستادن

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

دان دان بیرون زدن-ظاهر شدن دانه ها بر پوست

بپا-مواظب باش-متوجه باش

ریپ آمدن-فخر فروختن-به دروغ بر خود بالیدن

 
 

ریغ-مواد درون امعا و احشا

خیکی-آدم چاق و فربه

از پارو بالا رفتن پول-ثروت بسیار داشتن

بغل پر کن-دختر یا زن چاق

پی سوز-چراغ روغنی و فتیله دار

آفتابه‌دزد-دزدی که به ربودن چیزهای بی‌ارزش بسنده می‌کند

خیارک-ورم و آماسی که در کش ران و بغل پیدا شود

بد ادا-بد اطوار-بد گوشت-کسی که در بهانه جویی افراط می کند و به انجام تشریفات علاقه دارد

از اوناش نبودن ( فقط به‌صورت منفی)(از جمله‌ی کسانی نبودن که مخاطب گوینده‌ی جمله را از آنان پنداشته است)

دو پشته-دو ردیفه-دو ترکه

بچه پس انداختن-فرزند به دنیا آوردن

بی کلاه ماندن سر-بی نصیب ماندن-چیزی بدست نیاوردن

چار میخ-اذیت و آزار سخت

خوش غیرتی-زیاده غیرت نشان دادن-به طنز یعنی بی غیرتی کردن

افندی پیزی(به‌ظاهر شجاع و در واقع ترسو، پهلوان پنبه)

افسارسرخود-خود‌رای-افسارگسیخته

جز و ولز-نگا. جز و وز

ترش ابرو-عبوس

با متانت-با وقار

آب اندام-زیبا تن و خوش‌رو
احتیاطی-نجس-ناپاک

آهوی شیرافکن(چشم محبوب)

خود را از تک و تا نیانداختن-به روی خود نیاوردن-به اشتباه اعتراف نکردن

ته کشیدن-تمام شدن-به آخر رسیدن

خفه خون گرفتن-دم بر نیاوردن-ساکت شدن

خنده ی قبا سوختگی-خنده ای که برای پنهان کردن خشم و کینه می کنند

آب حیات-عشق و محبت-دهان معشوق

بی همه کس-بی پدر و مادر

ژوکر-آدم همه فن حریف

اسب چپ با همدیگر بستن(با هم کینه و دشمنی داشتن)

دُنگ-سهم-حصه

بله قربان گو-چاپلوس-متملق

زیر دادن-با کسره خواندن حرفی

پوست و استخوان شدن-بسیار لاغر شدن

ذات نداشتن-ذات کسی خراب بودن

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

بی باعث و بانی-بی کس و کار-بی سرپرست

تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن

چانه کردن-تقسیم کردن خمیر نان به گلوله های مساوی

در هچل انداختن-به درد سر انداختن-به مخمصه انداختن

تلو تلو-حرکت به چپ و راست در حین راه رفتن بر اثر سستی

دور از جناب ب-لانسبت

از قرار-ظاهرن-آن‌طور که پیدا است

دستمالی-دست مالیدن

ترشی انداختن-ترشی درست کردن-بی استفاده گذاشتن و به کسی ندادن چیزی

آستین بر چشم گذاشتن-پنهان گریستن

ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده

ابوقراضه(ابوطیاره)

آکَل(آقای کربلایی)

خوش داشتن-دوست داشتن-علاقه مند بودن

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

خوردن بلا به جان-اصابت بلا با جان

خاله خواب رفته-آدم شل و بی حال و وارفته

پاتیل شدن-از مستی از پای در آمدن-دیگرگون شدن حال

دان-دانه-چینه

ریش تپه-پر ریش-دارای ریش انبوه

 

چمباتمه-حالت روی دو پا نشستن و زانوان را بغل کردن

 

در قوطی هیچ عطاری یافت نشدن-به کلی نایاب بودن

آب مریم(شیره‌ی انگور، عصمت و طهارت)

درز-شکاف-محل اتصال یا دوخت

دم به خمره زدن-باده گساری کردن-شراب خوردن

 

ددر برو-نانجیب-زن بدکاره

ایراد بنی‌اسرائیلی(بهانه‎های بی‌خود و بی‌جهت)

بد خط-کسی که ناخوانا می نویسد

اشتباه لپی(اشتباه لفظی)

تو بحر چیزی رفتن-در چیزی دقیق شدن-سخت متوجه ی چیزی شدن
آخر‌دست (سر)(بالاخره، سرانجام)
از کف دست مو برآمدن(روی دادن پیشامدی غیرممکن)

انگشت زدن-انگشت در چیزی فرو بردن-امضاء کردن با اثر انگشت

بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی

چشم دراندن-دقت زیاد کردن
راست شدن-رو به راه شدن

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

دندات روی جگر گذاشتن-طاقت آوردن-تحمل کردن-تاب آوردن

چُل کلید-جام درویشان
خاله خواب رفته-آدم شل و بی حال و وارفته

حیف شدن-حرام شدن-نفله شدن-از فایده افتادن

حبه ی انگور-دانه ی انگور

جفت کردن کفش های کسی-بیرون کردن کسی از جایی

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

جمع کردن-گرد آوردن

رد پای کسی را گرفتن-رد کسی را برداشتن

خون کسی را به شیشه کردن-کسی را رنج و آزار بسیار دادن
روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

بجا آوردن-شناختن-دریافتن

حلال وار-به صورت حلال

از جا در رفتن(کنترل خود را ناگهان از دست دادن، ناگهان خشمگین شدن)

اتیکت(برچسب، آداب و رسوم، قاعده)

درز را آب دادن-از راه به در شدن

حرف روی حرف کسی آوزدن-برخلاف حرف کسی چیزی گفتن-با حرف کسی مخالفت کردن

زبان زدن-سخن گفتن-نوک زبان را به قصد چشیدن به غذایی زدن

پر در آوردن-بسیار خوشحال و سبکبال شدن

چاق و چله-سر حال-سر دماع-فربه-سالم و شاداب
دم و دستگاه چیدن-اسباب و آلات چیدن
روگیر کردن-در رودربایستی ناگزیر به انجام کاری کردن-نگا. روبند کردن
خارش-خاریدن-نام بیماری خاریدن نشیمنگاه
چشم زاغ-بی شرم

تک پا راه رفتن-بی سر و صدا راه رفتن-کنایه از چابکی

تریت- تلیت

چراغان شدن-جشن گرفتن

افتادن دست-از فرط کار زیاد در دست‌های خود احساس خستگی بسیار کردن
از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

آتش‌پاره-شوخ و شنگ-فرز و چالاک-کرم شبتاب

چشم را درویش کردن-جلوی نگاه خود را گرفتن-نگاه نکردن

تکیه کلام-آن چه که در موضوع اثری ندارد ولی پی در پی تکرار کنند

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

پاخان-پشت هم اندازی-سفسطه کردن

بر وفق-مطابق-موافق

دوبلور-دوبله کننده

دنگ و دیوانه-خُل و احمق-سخت داغ

پس نشستن-عقب نشینی کردن
دق مرگ-دق کش

آواز دهل-چیزی که تنها سخن‌گفتن درباره‌ی آن جالب است-نه خودش = چیزی که از آن سخن زیاد می‌گویند اما واقعیت آنچنانی ندارد

با سر رفتن-کنایه از داشتن نهایت شوق و اشتیاق برای کاری یا چیزی

پیچیدن به پر و پای کسی-با کسی بد رفتاری کردن-به کسی سخت گیری کردن

چادر چاقچور-لباس بیرون رفتن زن با حجاب ایرانی در گذشته

در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن

دست آخر-سرانجام-آخر سر-آخر کاری
آنکادر کردن(اصطلاحی در ارتش برای جمع‌کردن رختخواب)

دق کُش کردن-سبب مردن کسی از غم و اندوه شدن

این دو کله‌دار-خورشید و ماه

خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی زدن-به عمد بی توجهی کردن-خود را بی اطلاع نشان دادن

جاجا کردن-مرغ را با جا جا به لانه کردن

چل ستون-شبستان مسجد

جیغ و ویغ-داد و فریاد

پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن

اوستاکار-استادکار-ماهر و مسلط

دلسوز-غمخوار

پدر در آوردن-سخت انتقام گرفتن-گوشمالی دادن

چمچاره-در پاسخ به پرسش احمقانه می دهند

زیپ دهن را کشیدن-حرف نزدن-دهان را بستن

چسی درکن-آدم پر مدعا

پشت چیزی گذاشتن-با پشتکار دنبال چیزی رفتن-کاری را با اراده ی محکم دنبال کردن

زبان کوچکه-زبان کوچک

خاطر کسی را خواستن-کسی را دوست داشتن

دروغ دسته نقاشی-دروغ گنده-دروغ شاخدار

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

بد خواب شدن-بی خواب شدن-خواب آسوده نکردن

خلق الله-مردم

 

خفگی-حالت فشردگی گلو و تنگی نفس

از خود در آوردن(دروغ‌پردازی کردن)

استخوان را پیش گاو و کاه را پیش سگ انداختن(کار را به نااهل سپردن)

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن

به کله ی کسی زدن-دیوانه شدن

پیش پرده-نمایشی کوتاه پیش از آغاز نمایش اصلی

آه از نهاد کسی برآمدن-نهایت تاسف به کسی دست دادن

پر پر کردن-نزدیک شدن بلا

ادب کردن(با تنبیه آموختن، آدم کردن)

تِپ تِپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

از آن نمد کلاهی به کسی رسیدن-بهره بردن از چیزی-نصیب بردن

به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن

بستن به ریش کسی-زنی را به مردی انداختن-با فریب کسی را به کاری واداشتن

تخت و تبار-خوب و رو به راه

دَم گرفتن-همنوایی کردن در خواندن و سرود-کنایه از توافق و پشتیبانی

باریک اندام-لاغر و ظریف

رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن

چه چه زدن-خواندن بلبل-سخت خوش آواز خواندن

استکانی زدن(می‌خوارگی اندکی کردن)

خرده خرجی-خرج های اندک

توی هم رفتن سگرمه-گره بر ابرو زدن بر اثر خشم

دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان

از زبان افتادن(لال شدن)

آب بردار-دوپهلو-کنایه‌آمیز

دست خر کوتاه-فوضولی موقوف !-دخالت نکن ! دست نزن !

بد قلق-بد عادت-بد ادا

چیز خور-مسموم شده

پا دادن-آماده شدن فرصت و وسایل کار-اتفاق افتادن

پا واکردن-به راه افتادن بچه

باد آورده-مفت و رایگان-آنچه که بدون زحمت بدست آید

برادر زاده-فرزند برادر

جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت

دو پا-انسان

دق-غصه و ناراحتی-نوعی بیماری روحی که بیمار را رنجور می کند و از بین می برد

تزئیناتی-کسی که کارش تزیین است

بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد

چهاردیواری اختیاری-هر کس در میان چهار دیوار خانه اش آزاد است

پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام

دادستانی-دادخواهی-کار دادستان

دیر رس-میوه ای که دیر می رسد

جای سوزن انداختن نبودن-پر بودن-بسیار شلوغ بودن

در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن-ناسپاسی کردن
دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن
خوش عیار-خوش ذات-خوش جنس
ازخداخواسته-آرزومند-مشتاق

اِرا(هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید)

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

ربغ رحمت را سر کشیدن-مردن

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن
در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن

ته دل کسی مالش رفتن-احساس ضعف یا ترس کردن-حالتی شبیه به گرسنگی داشتن

از کسی رودست خوردن(از کسی فریب خوردن)

ذلیل مرده-ذلیل شده

تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی

خاله خوانده-زنی که با همه طرح دوستی می ریزد

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز

باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن

رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن

رشوه گرفتن-رشوه خواری

درز را آب دادن-از راه به در شدن

امان دادن(کسی را پناه دادن، از گناه کسی گذشتن)

دست بر قضا-از قضا-به طور غیر منتظره-ناگهان

ارباب حجت-اهل منطق

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

پینه کردن- پینه بستن
چغل خوری-سخن چینی

دست کسی در کار بودن-شرکت داشتن در کاری

چپه-کجی به یک سمت

تنگ کلاغ پر-نزدیکی های صبح

توپ در کردن-توپ انداختن

دست دادن-پیش آمدن

چَپَل-چَپَل کسی که خود را به چیزهای ناشایست آلوده کند-نکبتی

حاضر کردن-از بر کردن-روان کردن

دان دان بیرون زدن-ظاهر شدن دانه ها بر پوست

جاده خاکی-راهی که با وسایل فنی ساخته نشده است

با کاره-کسی که هر کاری از او ساخته است

 

برگ زدن-حقه زدن-سر کسی کلاه گذاشتن-تقلب کردن

بز رو-راه باریک و پرپیچ و خم در کوه و جنگل

پُک-هر بار کشیدن سیگار و چپق و از این نوع

بی شوخی-جدا-بدون شوخی

رو-وقاحت-دل و جرات-پوشش
دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد

آبدیده-جلا یافته-آزموده و مجرب

پرداختی-مبلغ داده شده

 

ادا اصول-ادا اطوار

پوست انداختن-از سختی چیزی به ستوه آمدن

به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

خرخور-چیزی که قابلیت خورده شدن را از دست داده است

خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن

 

برای کسی لقمه گرفتن-برای کسی کار پر دردسری تدارک دیدن-کسی را بد معرفی کردن

چم گرفتن-رونق گرفتن-سر و سامان گرفتن

زیر انداز-پارچه ای که زیر پای کسی یا زیر چیزی گسترانند

بچه ننه-بچه ی لوس و نازک نارنجی

از حساب پرت بودن(در اشتباه بودن)

چمباتمه زدن-نشستن روی دو پا و بغل کردن دو رانو

 

راست راستی-حقیقتن-واقعن

بوی الرحمان کسی بلند شدن-نزدیک به مرگ شدن-مردن

حریم گرفتن-از کسی پروا داشتن-احترام کسی را نگه داشتن

آفتاب‌نشین(بیکاره و تنبل)

در گوش کسی یاسین خواندن-اندرز بی هوده دادن-نصیحت کردن به کسی که نشنود

 
از این حَسن تا آن حَسن صد گز رسن-در باره‌ی دو چیز گویند که ظاهری یکسان و بهایی بسیار متفاوت دارند

آفتاب از کدام طرف در آمده؟-چه عجب از این طرف‌ها؟!

چانه لغ-نگا. چانه شل

از پاشنه در کردن-پیاده راه درازی را طی کردن

دار و دسته راه انداختن-برانگیختن یاران و طرفداران-ترتیب دادن گروه هواداران

ذِله آمدن-به ستوه آمدن-خسته و عاجز شدن

به حول و ولا افتادن-دستپاچه و مضطرب شدن-به تلاش و تقلا افتادن
ترکه-آدم باریک و بلند

خشتک کسی را جر دادن-نگا. خشتک پاره کردن

این تن بمیرد(سوگندی که یا در اصرار و یا در اثبات حرف خود یاد می‌کنند)

جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری

زوزه کشیدن-آواز برآوردن

آسمان سوراخ شدن(رویداد بزرگ پیش آمدن)

ترک بیلمز-آدم نادان

آسمان گرفتن-فراگرفته شدن آسمان با ابر یا مه

خواب زده-خواب آلود-خواب گرفته

 

ابرو تنگ کردن(ناز و غمزه نمودن، افاده و بی‌اعتنایی کردن)

از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر

تنگ گذاشتن-زیر فشار قرار دادن
دهنی شدن-آب دهان خوردن به غذا یا چیزی

بی مناسبت-نابجا-نامربوط

حشک شویی-شستن لباس با مواد شیمیایی با کمی یا بدون آب

پَرِ قیچی-پادو-کارگزار-طرفدار پر و پا قرص

خوابیدن-خراب شدن-فرو ریختن

دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا

تافته ی جدا بافته-بر تر و به تر از دیگران

هرماری-ز خوردنی یا نوشیدنی تلخ-کار سخت و دشوار

پوست هندوانه زیر پای کسی گذاشتن-کسی را با تحریک حس غرورش به خطر انداختن

اوراق-قراضه-اسقاط-ازکارافتاده

از زیر بته عمل آمدن(خانواده و اصل و نسبی نداشتن)

جا رختی-چوب رختی-چیزی که رخت را به آن می آویزند

تفنگ دار-جنگنده ی مسلح به تفنگ

پادرازی-نوعی شیرینی به اندازه ی کف پا

دماغ سوخته-خجالت زده-شکست خورده

 

پیش کردن در-بستن در

راه به جایی نبردن-نتیجه ندادن-به جایی نرسیدن

چَخ چَخ-عیش و عشرت
پشم و پیله-ریش
رویخی-فرنی-نوعی دسر که از نشاسته و شکر درست می کنند
دوبلور-دوبله کننده
چله داری کردن-مراسم عزای چهلم کسی را به پا داشتن

بند دل پاره شدن-بسیار ترسیدن-به وحشت افتادن

از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن(از دارایی دیگران بخشیدن)

خوش غیرت-در زبان لوطیان گاه نشانه ی اعجاب و گاه دشنامی است به جای بی غیرت

حیوون-نگا. حیوان
آتش به گور کسی باریدن-پس از مرگ دچار عذاب شدن

خشک شدن شیر کسی-به کسی که زیاد حرص می خورد و جوش می زند می گویند

آلا گارسون-اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران

چهار چشمی پاییدن-با دقت مواظب بودن

ریز بین-نکته سنج-بسیار دقیق-باریک بین

جانماز آب کشیدن-تظاهر به پرهیزکاری کردن-خود را بی گناه وانمودن

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

 

تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم

درآوردن شکلک-ادا در آوردن

دو پول-مبلغ بسیار ناچیز و اندک

 
خواری و زاری-پریشان حالی

آب به آسیاب کسی ریختن-با زحمت خود سود دیگری را فراهم کردن

 
از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)

تار و تنبور-همه گونه آلات نوازندگی

دو شاخه-چوب دو شاخه ی درخت که کودکان از آن تیرکمان می سازند-رابط میان وسیله ی برقی و پریز برق

تحصیل کرده-درس خوانده

توان انجام کاری را داشتن

یکی دیگر از مطالب سایت :
چگونه با قانون جذب به اهدافمان دست پیدا کنیم ؟

 

چِرت-حرف بی معنی و نامربوط

خاور شناس-دانا به فرهنگ شرق

آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر

 

آب نمک زدن(با شیرین زبانی گفتن)

تخم مرغ عسلی-تخم مرغی که در آب گرم نیم پز شده است

 

حواس پرت-پریشان حواس-فراموش کار

آفتابِ پس دیوار(شامگاه)

چندش آور-تکان دهنده-دل به هم زن

اگر بمیری هم-به‌هیچوجه-هرگز

با هم کنار آمدن-با هم ساختن

آب مریم-شیره‌ی انگور-عصمت و طهارت

از کوره در رفتن(به خشم آمدن، آتشی شدن، از جا در رفتن)

 

خپله-چاق و کوتاه قد

 

چاک و چیل-لب و لوچه-پک و پوز

خداحافظی کردن-به درود گفتن

چلاق-دست و پا شکسته یا بریده

پیراهن عثمان کردن-بهانه قرار دادن

جلو بُر شدن-مورد حمله قرار گرفتن

 

چنار عباس علی-متلک بد

جاصابونی-ظرفی که صابون را در آن می گذارند
 

اسباب زحمت(کسی یا چیزی که موجب دردسر و آزار شود)

حساب کار را داشتن-متوجه موضوع بودن-جوانب کار را در نظر داشتن

دُم گرفتن-پشت سر هم ایستادن

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

خوراک-مصرف یک دوره ی معین

تمدن داشتن-دارای تربیت بودن

حکم حکم نادر و مرگ مفاجا-حکم صد در صد لازم الاجرا

ریزه کردن-خرد خرد کردن-قطعه قطعه کردن

بوی حلوای کسی آمدن-قطعی شدن مرگ کسی

چینی بند-چینی بند زن

زیر و بالای کسی را جنباندن-زیر و بالا گفتن

درگذشت-مرگ

چاپچی-دروغ گو-لاف زن

آش آلو کردن-خجالت‌زده کردن-کنفت کردن-سکه‌ی یک پول کردن

پای کسی جایی بند نبودن-هیچ اعتباری نداشتن

 

تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن

اصول دین پرسیدن(سوال‌پیچ کردن)

از گرد راه رسیده(تازه‌وارد، هنوز به کار دیگری نپرداخته)

حرف انداختن-در سخن کسی دویدن

دانه کردن-دانه های میوه ای را جدا کردن-پراکنده کردن

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است

از چیزی زدن-از مقدار چیزی کسر کردن

به کوچه ی علی چپ زدن خود-خود را به آن راه زدن-خود را به نادانی

دَدَر-بیرون-کوچه

داد و بی داد-جار و جنجال-هیاهو

خشک شدن قر در کمر-به پایان نرساندن خودنمایی و جلوه گری

رسانه-وسیله ی ارتباطی

 

پر مدعا- پر ادعا

از ترس مار توی دهان اژدها رفتن-از باران به ناودان پناه آوردن

دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است
آویزان کسی شدن-طفیلی کسی شدن

از بای بسم الله تا تای تَمَت-از اول تا آخر-از سیر تا پیاز

چَک-سیلی-کشید

 

اخ و تف کردن(آب دهان بیرون افکندن)

دون پاشیدن-دانه دادن به پرندگان-در باغ سبز نشان دادن-وعده دادن

پَرِ قیچی-پادو-کارگزار-طرفدار پر و پا قرص

از دهان گنده‌تر حرف زدن-گفتن مطالبی که در حد گوینده نیست

آب به ‌زیر کسی آمدن(سراسیمه شدن)

چُرت-خواب کوتاه

خوردن حرف-نگا. حرف را خوردن

تب و تاب-سوز و گداز

از آب گل آلود ماهی گرفتن-از اوضاع درهم و آشفته بهره گرفتن

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

پس نشستن-عقب نشینی کردن

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

خودشیرینی-خوش رقصی-خود را صمیمی وانمود کردن

پشت-نسل-فرزندان

حرف مفت-سخن بی هوده و پوچ

زردی کشیدن-تحمل کردن-سختی دیدن-انتظار کشیدن

جا-رختخواب-بستر
ته مانده-آن چه که از خوردن باقی مانده است
آمدن-آغاز به کاری کردن

آدم سر به راه-شخص خوب و نجیب-کسی که مزاحم دیگران نیست

پیش ِ پا-جلوی رو

دس دسی-خطابی همراه با دست زدن به کودکان نوپا

چل پله-آب انباری که دارای چهل پله است

چراغانی-روشن کردن چراغ در جشن

چشم کسی چهارتا شدن-سخت تعجب کردن-انتظار شدید برد

پنجه کش-نوعی نان برشته و نازک

زمینه سازی کردن-مقدمه چیدن برای انجام کاری

پا گشا-نخستین دعوت خویشاوندان از عروس و داماد

خاصه خرجی کردن-استثتا کذاشتن-تبعیض قایل شدن

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن-از باران به ناودان پناه آوردن

پا جوش-شاخ های فرعی متصل به ریشه ی درخت

پایانه-ترمینال-نقطه ای که یک داده وارد دستگاه می شود و یا از آن خارج می شود

زهره دان-کیسه ی صفرا

آن سفر(آن بار، آن دفعه)

دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است

 
جبهه-میدان جنگ

رج بستن-به ردیف کردن-دسته کردن

تا شدن-دو لا شدن-جمع شدن

تشنه بودن به خون کسی-خواهان مرگ کسی بودن

زن آمدن-دشنامی در مقام تحقیر و ریشخند

خانه خمیر-نگا. خانه خراب

حرف‌های بی‌ربط و صد تا یک قاز

پدر کسی پیش چشمش آمدن-رنج و آزار بسیار دیدن

بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

چل زن-زن کوتاه قد

پلکیدن-در جایی رفت و آمد کردن-آهسته و آرام رفتن-ول گشتن

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

 

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

خودسر-گستاخ-سرکش

زن طلاق-مردی که به اندک بهانه ای زنش را طلاق می دهد

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

دفتر روزنامه-دفتری که در آن ریز همه ی داد و ستدهای روزانه را ثبت می کنند

خوشبختانه-از حُسن اتفاق

زنبورک-نوعی تفنگ کوتاه یا توپی کوچک که بر جهاز شتر می گذاشتند

چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن

خلق الله-مردم

از پارو بالا رفتن پول(ثروت بسیار داشتن)

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

پیاز مو-ریشه و بیخ مو

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

دکان کسی را تخته کردن-کسب کسی را از رونق انداختن-دست کسی را از چیزی کوتاه کردن

دست به سیاه و سفید نزدن-به هیچ گونه کاری نپرداختن-ابدن کاری نکردن

به کرسی نشاندن حرف-سخن خود را تحمیل کردن-مقصود خود را ثابت کردن

داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد

خر در چمن-آوای ناهنجار-هرج و مرج

با یک دست چند هندوانه برداشتن-در آن واحد چند کار انجام دادن

آجرپاره(جواب کسی که به‌جای بله می‌گوید آره)

آش شله‌قلمکار(بی‌نظم و قاعده)

دل دادن و قلوه گرفتن-غرق گفت و گو و راز و نیاز بودن

جَلد-چابک-چالاک-کبوتر دست آموز

از کفر ابلیس مشهورتر(گاو پیشانی‌سفید، نزد همه معروف)

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

چاق سلامتی کردن-احوال پرسی کردن

جوش زدن-عصبانی شدن-داد و فریاد بیجا زدن

از چنگ دزد در آمدن و به دام رمال افتادن(از باران به ناودان پناه آوردن)

آشیخ روباه(آب‌زیرکاه، مکار)

پاردم ساییده-کهنه کار-ناقلا

حرص خوردن-عصبانی شدن

 

آخش درآمدن(از درد نالیدن)

تلکه بندی-چیزی سرهم بندی شده و آسیب پذیر

زیاده روی-افراط-اسراف

اقبال کسی به برج ریق بودن(بداقبال بودن)

جان کُردی-سخت گیری-مقاومت

پاتی-در هم و بر هم-نامنظم

 

ژاندارمری-نهادی که عهده دار حفظ نظم و قانون در بیرون از منطقه های شهری است

پُخی بودن-کاره ای بودن-مهم بودن
آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

باطله-چیزی که ارزش خود را از دست داده است

ته و تو-کنه حقیقت-باقی مانده ی هر چیز

دوخت و دوز-خیاطی

بخرج دادن-نشان دادن-مصرف کردن-جلوه دادن

چاسان فاسان-آرایش-بزک

چی-چه-چیز

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

بستن زخم-بسته شدن سر زخم-التیام یافتن زخم-مرهم نهادن و پیچیدن زخم با وسایل زخم بندی

تلخه-تریاک-سوخته

الو گرفتن(آتش گرفتن، (کنایه از شدت خشم و عصبانیت))

بشکن بشکن-وقت شادی و شادمانی-جشن و سرور

خواب به خواب شدن-خواب از سر پریدن-بدخواب شدن

چروک خورده-چین خورده-ناصاف شده

بالای منبر رفتن-پر گویی کردن

زبان فهم-کسی که مطلب یا سخنی را خوب در می یابد

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود
تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن- تشت کسی از بام افتادن

ترکه مرکه-زن لاغر و خوش اندام

چل نکه-پارچه ای که از انواع پارچه های بریده شده سر هم دوخته شده باشد

افتادگی(پریشانی، احتیاج)

پاتوغ-محل گرد آمدن

 

جریحه دار-زخمی-دل شکسته-رنجیده

زیگزاک رفتن-به چپ و راست پیچیدن-مستقیم نرفتن

زیر چاقی-مهارت

تل انبار-توده-انباشته

چوب بندی-داربست
افتادن توی پوست کسی(کسی را وسوسه کرد)
انگشت‌کوچکه‌ی کسی نشدن(بسیار فرودست تر از کسی بودن، اصلن با کسی قابل مقایسه نبودن)

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن

پا بر جا-ثابت قدم-استوار

به هوس چیزی افتادن-مایل به چیزی شدن-به یاد چیزی افتادن و آن را خواستن

دست اندر کار-دارای سهمی در انجام کاری-مشغول به کار

خروس جنگی-کسی که به اندک چیزی به ستیزه برمی خیزد

اداره بازی(پرداختن بیش از حد به تشریفات زاید اداری)

بغداد خراب-شکم گرسنه

جوشی کردن خود-خود را عصبانی کردن

چشم دراندن-دقت زیاد کردن

آبستن فرزندکش-دنیا-روزگار

جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف

ریز بین-نکته سنج-بسیار دقیق-باریک بین

به حق پیوستن-مردن

خیت کردن-شرمنده کردن-کنفت کردن-بور کردن

دو علی گلابی آمدن-بچه ترساندن-تهدید توخالی کردن-توپ و تشر آمدن

دل توی دل نبودن-بی تاب و بی قرار بودن

خراب-از کار افتاده-دارای اختلال-فاسد-منحرف اخلاقی

خنسی-گرفتاری-تنگدستی

دَرَ ک رفتن-برای مردن کسی می گویند که از او تنفر دارند

آش آلو شدن-خجالت‌زده شدن-سکه‌ی یک‌پول شدن-کنفت شدن

پنبه شدن رشته-باطل و بی هوده شدن کار
دمبکی-دمبک زن-بی ادب و نفهم

درس گرفتن-پند آموختن-عبرت گرفتن

چاشت-صبحانه-ناشتایی

جِرم-ته نشست هر چیز-آن چه از دود چسبنده بماند

به له له افتادن-از شدت تشنگی مانند سگ زبان خود را از دهان خارج ساختن

پیشنهاد-طرح

ریسک کردن-به کاری خطرناک دست زدن

بریدن-از نفس افتادن-درمانده شدن-از حرکت باز ماندن

حرف زدن-پشت سر کسی بدگویی کردن-وراجی کردن

دق دل-دلخوری-کینه-دشمنی

 
چلوزیدن-خشک شدن-پلاسیدن

تیله ی کسی بودن-گوش به فرمان کسی بودن-زیر اراده ی کسی بودن

دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن

داد و هوار-داد و فریاد

دردسر دادن-ایجاد مزاحمت کردن-با پر حرفی وقت کسی را گرفتن

چاک و بست نداشتن دهان-دهان لغ بودن-رازدار نبودن

آستین بالا زدن(آماده شدن، به کاری برخاستن، پا پیش گذاشتن)

دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن

از تو به‌خیر و از ما به‌سلامت-ما را از این پس با یکدیگر کاری نیست

انسان بودن(شریف و درست بودن)

این در و آن در زدن(برای انجام کاری کوشش بسیار کردن)

چاخان بازی-حقه بازی-چرب زبانی-دروغ بافی

چشم زهره-ترس

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

جور کسی را کشیدن-کاری را به جای کسی برای او کردن

به سر کسی زدن-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

جانب کسی را گرفتن-از کسی پشتیبانی کردن

آستین بالا زدن(آماده شدن، به کاری برخاستن، پا پیش گذاشتن)

پُرکوب-حرکت سریع و پر صدا

چلک بازی-بازی الک دولک
دانش جو-دانش پژوه-آن که در دانشگاه درس می خواند
جنس-کالا-کالای قاچاق-مواد مخدر مانند هرویین-تریاک و مانند آن ها

ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه

تیر مالی-لاغر-باریک-ضعیف-دختر بلند بالا

از تعجب شاخ در آوردن(بسیار شگفت زده شدن)

خون گرفته ی کسی بودن-در برابر کسی مسئول بودن

ریز بار-باران ریز-ابری که باران ریز دارد

خیط کاشتن-خطا کردن

آفتابه خرج لولهنگ کردن(چیز با ارزشی را در بهای چیز بی‌ارزش دادن)

 
تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند

جامهر گذاشتن-مهری که به نشانه ی مشغول بودن در جایی بگذارند

این خاکدان-دنیا
جیز گر-ربا خوار-کسی که از دیگران برای دادن مکان غیرقانونی پول می گیرد

در کردن-بیرون کردن-کم کردن-الک کردن

چوب پنبه-چوبی سبک برای بستن سر بطری

تبرک کردن-با برکت ساختن-خجسته کردن

دقیانوس-نام یکی از پادشاهان سامی که اصحاب کهف را تعقیب می کرد-گذشته ی بسیار دور

زندگی سگی-زندگی سخت و جان فرسا

جی جی باجی-صمیمیت بسیار زیاد ولی غیر واقعی

دیزی پشت سر کسی بر زمین زدن-بی اعتنایی کردن به قهر کردن و رفتن کسی

انگشت بر حرف نهادن-ایراد گرفتن-نکته‌گیری کردن-اعتراض کردن

آبِ آب-آبکی-بی‌مایه-بیرنگ

زیر شال کسی قرص شدن-شکم کسی سیر بودن

دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان

جاده صلف کن-کسی که موانع را از سر راه بر می دارد-آلت دست

 

خراب-از کار افتاده-دارای اختلال-فاسد-منحرف اخلاقی

بی برو برگرد-بدون تردید-بی چون و چرا

زبان بندان کردن-دهان همه را با ایجاد وحشت بستن و سپس چاپیدن

آفتاب به ملاج کسی خوردن(دیوانه شدن، خل شدن)

روی هم گذاشتن چشم-بستن چشم-خوابیدن-گذشت کردن-صرف نظر کردن

به زمین انداختن روی کسی-در خواست کسی را رد کردن

چسی آمدن-به دروغ یا احمقانه به خود بالیدن-قمپز در کردن

دُم کله پز را گرفتن-رفتن کسی بی سر و پا و آمدن کسی بی سر و پاتر به جای او

حیدری و نعمتی-گروه های دشمن هم

الف به خاک کشیدن-خجالت کشیدن

دانشگاه-محل آموزش دانش و فلسفه و هنر

زور گفتن-حرف و خواست خود را به کسی تحمیل کردن

زور زدن-فعالیت زیاد کردن-به کار بردن زور و نیرو

از سر کسی افتادن(عادتی را ترک کردن)

حق الزحمه-دستمزد

بازیگوش-شیطان و حرف نشنو-بازی دوست

ابوقراضه-ابوطیاره

دود چیزی تو چشم کسی رفتن-سودش به کسی و زیانش به دیگری زسیدن

باک کسی نبودن-اهمیتی ندادن-اعتنایی نداشتن

جَری کردن-رو. دادن-گستاخ کردن

روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

از چپ و راست(از همه سو، از همه جا)

باب شدن-معمول و رایج شدن

آبِ بسته-شیشه-بلور-یخ-برف

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

جور شدن-اخت شدن-انس گرفتن-هماهنگ شدن

دست کسی را از پشت بستن-از کسی در کاری پیشی جستن

آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن

جامه شور-رختشوی

جهنم-کلامی که آن را به هنگام بی اهمیت دانستن چیزی می گویند

جا افتادن-سر جای خود آمدن

پاسور زدن-پاسور بازی کردن

تخته پوست-زیرانداز پوستی

آروغ بی‌جا زدن(نابه‌جا سخن‌گفتن، نسنجیده کاری کردن)

تفنگ ته پر ت-فنگی که با فشنگ شلیک می کند

آرواره‌ی کسی لق بودن(سرنگهدار نبودن، پرچانه بودن)

چاقوکش-کسی که با چاقو به مردم حمله می کند-آدم شزیر و عربده کش

چله ی زمستان-سرمای سخت

دهان پر کن-بدون ارزش و اهمیت واقعی

خیط کشیدن-خط کشیدن

از روی معده حرف زدن-بدون تعمق و بدون منظور چیزی گفتن

دزد و حیز-نادرست و مکار

دل دل کردن-تردید داشتن-دو دل بودن

پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن

بگو بخند-خوش مشرب-بذله گو

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

از چشم کسی برق پریدن-شدت ضربه‌ای را که به کسی وارد شده است نشان می‌دهد

چوب تو ماتحت کسی کردن-نگا. چوب به آستین کسی کردن

ذُق ذُق کردن-تیر کشیدن زخم-سوزش داشتن اندام دارای درد

ریم رام-رام رام-اسم صوت برای بیان آوای ساز و نوای موسیقی

ابرو پاچه‌بزی-دارای ابروی پهن و پرمو-ابرو قجری
از پا ننشستن-سماجت ورزیدن-از کوشش دست نکشیدن

بی سایه سر شدن-بی صاحب ماندن-بیوه شدن

جیز کردن-سوراندن به زبان کودکان

حسن سینه-چاک کسی که به سر و وضع خود توجه نمی کند

دیر رس-میوه ای که دیر می رسد

آفتابه‌آب‌کن-پست ترین نوکر

اجابت کردن معده-قضای حاجت

دست دستی-سرسری-بی هوده-سطحی

آب رفتن زیر پوست کسی-پس از لاغری کمی فربه شدن

اشهد را گفتن(برای مرگ آماده شدن)

آب برداشتن(هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن)
تو گذاشتن-چیزی را مسکوت گذاشتن-از درون دوختن

جا نماز-سجاده-فرش کوچکی که بر آن نماز می خوانند

تند رفتن-دور برداشتن-زیاده روی کردن-از حد خود تجاوز کردن

دل را آب کردن-سخت آرزومند کردن-مشتاق کردن

پاشنه ی دهان را کشیدن-دشنام فراوان دادن

دندان کسی را شمردن-رگ خواب کسی را به دست آوردن-کسی را تحت تاثیر و نفوذ قرار دادن

تَک سرما شکستن-از شدت سرما کاسته شدن

بز رقصاندن-هر دم بهانه ی تازه ای آوردن

خوردن سر کسی-سبب مرگ کسی شدن-کسی را دق مرگ کردن-در نتیجه ی پرحرفی کسی را کلافه کردن

 

دست به دهن رسیدن-چیزی اندک ولی کافی برای معاش داشتن

 

زلف گذاشتن-موی خود را بلند کردن

به تور انداختن-به چنگ آوردن-تصاحب کردن

چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن

بر و بساط-زندگی و لوازم آن-مقدمات کار

به آتش کسی سوختن-به مکافات خطای دیگری مجازات دیدن

تنگ-بسیار نزدیک-چسبیده

خانه دار-رنی که اداره امور خانه را بر عهده دارد-کدبانو-زنی که شاغل نیست

دله کردن-کسی را به دلگی عادت دادن

خم گرفتن-فنی از کشتی

پیچ افتادن در کار-گره خوردن کار-مشکلی در کار پیدا شدن

خربان-صاحب خر-خرکچی

پاشنه بخواب-کفش راحتی

داش مشدی-لوطی محل-آن که غرور جوانی دارد

بی می خمار بودن-نخورده مست بودن-برای انجام کاری آمادگی بسیار داشتن

از چشم افتادن(مورد بی مهری قرار گرفتن ، بی‌اعتبار شدن)

زهر چشم از کسی گرفتن-ترساندن-چنان تنبیه کردن که دیگر جرات تکرار خطا نباشد

تراشیده شدن-لاغر شدن

 

حاضر جواب-کسی که برای هر موردی پاسخ آماده دارد

در هم بودن-پریشان بودن-پکر بودن-نگران بودن

اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)

اوراق شدن-از هم پاشیدن-از کار افتادن

چشمم روشن-از تو انتظار نداشتم

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن
رو به راه-آماده-مهیا-منظم
زود رس-آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید
بچه افتادن-سقط شدن جنین
آزگار-زمان دراز

حاشا و کلا-هرگز-ابدن-به هیچ وجه

اتر خان رشتی-آدم پرافاده

جامهر گذاشتن-مهری که به نشانه ی مشغول بودن در جایی بگذارند

دست تنها-بی یار-تنها

ناظمی نیا

Next Post

کاملترین مجموعه فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری مردم ایران قسمت 248

ج مرداد 14 , 1401
رسیدن به عرصه-بزرگ شدن-به سن پختگی رسیدن چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن اُق گرفتن(حالت تهوع پیدا کردن) چروک خوردن-نگا. چروک افتادن دورادور-اطراف-پیرامون-گرداگرد حال آمدن دل-بازیافتن نشاط-برطرف شدن خستگی چشم دراندن-دقت زیاد کردن تُف به دهن-حیرت زده چوب به سوراخ زنبور کردن-شوراندن و تحریک کردن عده ای ابتدا به ساکن-ناگهانی-بی‌مقدمه تحفه […]